جدول جو
جدول جو

معنی مار وری - جستجوی لغت در جدول جو

مار وری
از طرف مادر، نسبت خویشاوندی از طرف مادر داشتن، رضاعی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه روی
تصویر ماه روی
(دخترانه)
ماهچهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماه پری
تصویر ماه پری
(دخترانه)
زیبا چون ماه و پری
فرهنگ نامهای ایرانی
(کُ)
گوگلیلمو. فیزیکدان و مخترع ایتالیائی (1874-1937 میلادی) وی در دانشگاه ’بولونیا’ کسب دانش کرد و بر اثر تحقیق در آثار ’هنریخ هرتز’ توانست امواج ’هرتز’ را در ایجاد رابطه از دور بکار برد. وی دستگاهی ساخت که نخست علاماتی را بوسیلۀ امواج از یکسو به سوی دیگر خانه خود فرستاد و سپس این آزمایش را بین خانه و باغ انجام داد و بعدها در فاصله دورتر دستگاه بیسیم و رادیوبااختراع مارکونی پایه گرفت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
سپر. (آنندراج). ناف سپر. (ناظم الاطباء). کنایه از سپر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ وَ)
عمل مهرآور. حب. ابراز محبت و دوستی
لغت نامه دهخدا
ماری، همسر پیر کوری، دانشمند و فیزیکدان و برندۀ جایزۀ نوبل مربوط به فیزیک و شیمی و کاشف رادیوم و پلونیوم، وی در ورشو دیده به جهان گشود و مقدمات علوم را پیش پدر خودآموخت و به علت وارد شدن در سازمان انقلابی دانشجویان مصلحت چنان دید که ورشو را ترک کند، پس از آنکه مدتی در اتریش اقامت کرد، به پاریس رفت و در آنجا به دریافت شهادتنامۀ علمی نایل گردید و به سال 1896 میلادی با پیر کوری ازدواج کرد، در همان سالی که این زن و شوهر موفق به دریافت جایزۀ نوبل گردیدند، مادام کوری نتایج تحقیقات خود را درباره رسالۀ دکتری خویش به دانشگاه تسلیم کرد و پس از آن به عنوان رئیس آزمایشگاه گروه آموزشی که شوهر وی ریاست آن را برعهده داشت به کار پرداخت و سرانجام پس از مرگ شوهر جانشین او در دانشگاه گردید و به سال 1911 میلادی جایزۀ نوبل شیمی را دریافت کرد، این بار جایزۀ نوبل به علت کشف رادیوم و تحقیقات او درباره خواص آن به وی تعلق گرفت، در این هنگام مادام کوری اولین کسی بود که دوبار به اخذ جایزه نوبل نایل گردید، کتاب وی تحت عنوان ’تحقیق درباره مواد رادیواکتیویته’ و کتاب کلاسی دیگر او به عنوان ’طرز عمل و خواص رادیواکتیویته’ بترتیب در سالهای 1904 و 1910 میلادی چاپ و منتشر شد، مادام کوری به سال 1929 میلادی پنجاه هزار دلار از طرف پرزیدنت هربرت هوور رئیس جمهوری امریکا دریافت کرد تا به مصرف خرید رادیوم برای آزمایشگاه رادیواکتیویتۀ ورشو (آزمایشگاهی که به کوشش و یاری خود وی تأسیس یافته بود) برسد، وی به سال 1934 میلادی در ساووای فرانسه درگذشت، (از دائرهالمعارف بریتانیکا)، رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
گرفتن مار، (ناظم الاطباء)، مارافسایی، مارافسانی، افسونگری در گرفتن مار، محیلی، مکاری، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مارمولک. سوسمار. ضب ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مارمولک شود.
لغت نامه دهخدا
(رِ مِ)
کنایه از نیزه و سنان مصری باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بالداری. صاحب بال بودن
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مثمری. میوه داری. بارداری
لغت نامه دهخدا
سلمه سرمه از گیاهان ژیوه آبک، تیر (عطارد) از ستارگان، پیک نامه بر، ایزد بازرگانی و جرمز (سفر) نزد رومیان باستانی راس ایزد سلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال ور
تصویر مال ور
مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسروری
تصویر مسروری
مسرور بودن نشاط شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارگیری
تصویر مارگیری
عمل و شغل مارگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار بری
تصویر کار بری
عمل کاربر فیصله امور بانجام رسانیدن کارها بسرعت و خوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار گری
تصویر کار گری
عمل و شغل کارگر، تاثیر اثر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ورز
تصویر کار ورز
آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کارگر: (یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار)، دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار آوری
تصویر بار آوری
باروری میوه داری مثمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه ورق
تصویر ماه ورق
ماهبرگ، پسر پسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهر ورزی
تصویر مهر ورزی
ترحم
فرهنگ واژه فارسی سره
کاسه ی کوچک، ماست خوری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
مرغ تخمی، مرغ مادر
فرهنگ گویش مازندرانی
شب اول عروسی که وسایل مورد نیاز میهمانی آن از سوی وابستگان
فرهنگ گویش مازندرانی
کاردک مخصوص برای بریدن شانه ی عسل
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع کننده ی درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که در انتهای صف وجین گران یا دروگران قرار داردافرادی
فرهنگ گویش مازندرانی
به زور، زورکی
فرهنگ گویش مازندرانی
اتاق چهار در، ساختمان شخصی
فرهنگ گویش مازندرانی
کرباس راه راه، نوعی کرباس
فرهنگ گویش مازندرانی
از طرف پدر، کسانی که از سوی پدر با هم فامیل باشند
فرهنگ گویش مازندرانی
بار و لوازمی که از طرف دختران و زنان به خانه ی داماد حمل
فرهنگ گویش مازندرانی
مادرزادی
فرهنگ گویش مازندرانی